-
دوستت داشتن
یکشنبه 28 خرداد 1385 20:24
چه لازم است بگویم که چه مایه می خواهمت ؟ چشمان ات ستاره است و دل ات شک. *** جر عه ای نوشیدم و خشکید .. در یا چه ی شیرین با آن عطش که مرا بود بر نمی آمد ، می دانستم. چه لازم بود بگویم که چه مایه می خواستم اش ؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 خرداد 1385 08:08
-
عشق
یکشنبه 31 اردیبهشت 1385 19:21
عشق برترین احساس اشتیاقی عالم گیر نیرویی بس عظیم و شوری شگفت انگیز است عشق دوری جستن از آزردن دیگری دوری جستن از شکل دلخواه خود دادن به او دوری جستن از تسلط بر او و دوری جستن از فریب دادن او ست عشق درک یکدیگر شنیدن حرف یکدیگر پشتیبانی از یکدیگر و شاد بودن در کنار یکدیگر است عشق بهانه ای برای عدم پیشرفت بهانه ای برای...
-
فریاد ....
شنبه 16 اردیبهشت 1385 10:40
فریاد زدن هایت را دوست دارم و زدن فریادت را شاید روزی رسد که دگر فریادی نگیرد وجودم را آن وقت است که فهمیدم برای همیشه رفتی حال که رفتی می دانم که دیگر نمی توانم بفهمم تو را حال فهمیدم که تکیه بر باد قرار این دل بی قراره ... حال اگر باز به سراغم آیی دگر از گف ندهم آسانت ترسم این شعله ی سوزنده عشق آخر آتش فکند بر جانم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 فروردین 1385 11:51
زندگی یک ترانه قدیمی است ترانه ای که هر روز با امید بسیار آن را می سراییم زندگی یک ترانه دلنشین و صمیمی است وقتی می خندی من طنین این ترانه زیبا را می شنوم وقتی گریه می کنی من برق زندگی را در اشکهایت می بینم دیروز کسی از من پرسید زندگی چیست یک کوهستان پر ابهت یک رود پیچا پیچ یک باغی پر از شعله های سوسن و اقاقی گفتم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 فروردین 1385 13:07
به که دل باید بست؟ به که شاید دل بست ؟ سینه ها جای محبت همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را - گرم پاسخ گوید . نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر- قدمی راه محبت پوید . * خط پیشانی هر جمع خط تنهاییست همه گلچین گل امروزند ـ * به که دل باید بست ؟ به که شاید دل بست ؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می...
-
...
شنبه 12 فروردین 1385 17:51
در بهارم اما دل من در تب و تاب یک خزان می سوزد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 فروردین 1385 17:57
من که روزی اشک خواهم ریخت بگذار امشب که دلم پر از طپش عشق است ودر گوشم پر از سکوت کلمات مهربانی است گریه سر دهم بگذار بغض هایم را که تلخند به شیرینی گریه بیارایم واز باران چشم هایم رنگین کمان بسازم بگذار که همه جا پر از رنگ شود رنگی برای دل رنگ باخته ام برای صورت رنگ پریده ام برای ابعاد هندسی نقاشی خاطراتم چقدربا شعر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 اسفند 1384 19:34
در فصل رویش زندگی، هنگامی که شکفتن شکوفه ها از دل سرد زمستان، خبر از زندگی و نو شدن دوباره جهان دارند و هنگامی که چلچله ها سرود زیبای بهاران را زمزمه می کنند، تمام شادیها و شایستگیها نثار قلبهای مهربانتان امیدوارم که در این نو شدن دوباره زندگی، زندگی تان نو و زیبا و باطراوت تا همیشه روزگار بماند. به امید موفقیت و...
-
چهارشنبه سوری
دوشنبه 22 اسفند 1384 22:41
یکی از آئینهای سالانه ایرانیان چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند. چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود. مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 اسفند 1384 00:53
آوازی بر زبان ام پژمرد شوقی در نگاهم و خنده ای بر لبا نم . دست هایم را به سمت شادی ها دراز کردم اما دور گردن حسرت و اندوه پیچیدند. چه کسی ستاره ها را چیده است؟
-
برگی از یک نو شته : قسمت یازدهم
جمعه 12 اسفند 1384 16:00
-
...
یکشنبه 7 اسفند 1384 18:29
عشق را از زمین بگیرید چه می ماند ؟! به جز یک گور بزرگ برای دفن همه ما ...
-
از تو مهربان تر کیست؟
شنبه 6 اسفند 1384 02:39
از تو مهربان تر کیست که درد هایم را با او در میان بگذارم و زخمهای دلم را پیش رویش بشمارم ؟ از تو آیینه تر کیست که هزار توی روحم را به من نشان دهد ، بی آن که سرزنشم کند ؟ در روزهای که ابرها بی وقفه بالای سرم راه می روند ، جز تو چه کسی زیر درخت بید می ایستد و در باد برایک ترانه می خواند ؟ در شبهای که ماه و ستارگان و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 بهمن 1384 23:14
چرا انسان وقتی به هدفش نزدیک میشه می ترسه و پشیمون میشه؟؟؟ نظر شما چیه...
-
برگی از یک نوشته : قسمت دهم
جمعه 28 بهمن 1384 09:17
-
شادی ام را با قسمت خواهم کرد...
پنجشنبه 27 بهمن 1384 19:25
باید یاد بگیریم که خط کشی نکنیم! نه خطی میان سفید و سیاه نه خطی میان پیر و جوان نه خطی میان من و تو ... خط کشی نکنیم! امروز یکی از بهترین پنج شنبه های عمرم است... امروز حس میکنم زنده ام .. انگیزه دارم هدف دارم عشق به زندگی دارم .... اری پس خوشبختم ...
-
ولنتاین مبارک
سهشنبه 25 بهمن 1384 20:31
دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 بهمن 1384 18:00
اینها تکه هایی از کتاب جی.پی.واسوانی است برای من خیلی جالب بود امیدوارم برای شما هم جالب باشه . تواضع باشید آنگاه دعاهایتان ابرها را خواهد شکافت و به عرش خدا خواهد رسید . مراقب باشید آنچه می بخشید چون رازی در قلبتان پنهان بماند . هیچ کس را قضاوت نکنید, بلکه برای همه کسانی که از شما بد می گویند دعا کنید . بهترین لحظات...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 بهمن 1384 17:08
بیش از اینها آه آری بیش از اینها می توان خاموش ماند می توان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت خیره شد در دود یک سیگار خیره شد در شکل یک فنجان در گلی بیرنگ بر قالی در خطی موهوم بر دیوار می توان با پنجه های خشک پرده را یکسو کشید و دید در میان کوچه باران تند می بارد کودکی با بادبادکهای رنگینش ایستاده زیر یک طاقی...
-
برگی از یک نوشته : قسمت نهم
جمعه 21 بهمن 1384 16:48
-
از زمستان تا بهار
سهشنبه 18 بهمن 1384 15:55
آن چنان دل شکسته و پا شکسته آن چنان شوریده دل و دیوانه بودم که "دلم در این دنیا فقط هوای تو راکرده بود و بس" ابتدای کوچه برف می بارید انتهای کوچه از من جوانه رویید از زمستان تا بهار فقط یک دیدار فاصله بود فقط یک دیدار !...
-
خالی ازانتظار
یکشنبه 16 بهمن 1384 18:01
نه شعری می خواهم نه شوری نه کاخی می خواهم نه کوخی خالی از انتظار پنجره را می بندم فصلهای بی معنی را دیگر نمی خواهم برایم گریه کن دیگر نمی توانم ترا بنویسم .
-
شک
شنبه 15 بهمن 1384 21:36
چه لازم است بگویم که چه مایه می خواهمت ؟ چشمان ات ستاره است و دل ات شک. *** جر عه ای نوشیدم و خشکید .. در یا چه ی شیرین با آن عطش که مرا بود بر نمی آمد ، می دانستم. چه لازم بود بگویم که چه مایه می خواستم اش ؟
-
برگی از یک نوشته : قسمت هشتم
جمعه 14 بهمن 1384 13:23
بنا بر در خواست عزیزان نام داستان هفتگی به برگی از یک نوشته تغییر یافت ...
-
تنها عشق
پنجشنبه 13 بهمن 1384 14:50
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت خانه خدا نزدیک ما ست و تنها اثاث آن عشق است ...
-
...
چهارشنبه 12 بهمن 1384 20:19
وقت ماتم امده ماه محرم امده وای همه گر یه کنان خیمه غم به پا کنید برای حسین فا طمه اقامه ... حلال ماه نو شده لباس سیا هتون مبارک سوز سینه هاتون اشک چشماتون مبارک .. وقت ماتم امده ماه محرم امده ماه سر بریدنه بین اتیش دویدنه ماه بلا و تشنگی و ماه و خون و خنجره ماه و یتیمی و غم و اشک سه ساله دختره ...
-
رقصیدن
چهارشنبه 12 بهمن 1384 18:11
زندگی اسم نیست ؛ در واقع زیستن است نه زندگی .عشق نیست، عشق ورزیدن است.رابطه نیست ،ربط یافتن است.آواز نیست،آواز خواندن است . رقص نیست ،رقصیدن است ./
-
...
سهشنبه 11 بهمن 1384 18:22
منو ببخش غریبه یه آشنا نبودم چله نشستم اما ازت جدا نبودم یه کلبه ساختم از عشق موج اومد و خراب کرد تموم نقشه هامو اومد نقش بر آب کرد دوستت دارم اگر چه فاصله ها زیادن نقطه چینای ممتد تو رو به من ندادن رو خاک غم نشسته کسی که رفته بر باد اون عاشق قدیمی تو رو نبرده از یاد طلسم دستای ما شکسته می شد ای کاش دارم میرم عزیزم...
-
مثل یک ستاره رفت
شنبه 8 بهمن 1384 17:31
آهسته رفت مثل شبنم از روی گل اما بر نگشت مثل شبنم در صبح بعد آرام افتاد مثل یک ستاره از غروب تابستان و سریع گم شد مثل خر گوشی در دل جنگل ماهر و چابک آن قدر که نمی شد باور کرد