-
پل خراب شد
چهارشنبه 2 آذر 1384 07:23
تو آن سوی پل جا مانده بودی عشق من فر یاد شد فریاد ،تمنا شد تمنای من ،خشم تو شد و خشم تو عاقلم کرد پل خراب شد عشق... چمدانش را بست و رفت!
-
َعروسک
سهشنبه 1 آذر 1384 17:25
می شد از بودن تو عالمی ترانه ساخت کهنه ها را تازه کرد از تو یک بهانه ساخت با تو می شد که صدام همه جا رو پر کنه تا قیامت اسم ما قصه ها رو پر کند اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی کور و کر بازیچه ی باد مثل یک باد بادکی دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم تو رو خیلی دیر شنا ختم وقتی که تموم شدم نه یه دست،رفیق دستهام نه...
-
نگاه منتظر
سهشنبه 1 آذر 1384 14:53
آخرین دلیل بی دلیل و بی بهانه رفت و زن هنوز او را دوست داشت هزار فصل پشت پنجره بارید و زن هنوز او را دوست داشت بی دلیل... شاید به خاطر آخرین دلیل اسبی امد بی سوار زن در کنار پنجره آه شد!...
-
صدای تو
دوشنبه 30 آبان 1384 20:55
صدای تو چون آبشار در من فرو ریخت و بر گهای خفته را بیدار کرد و شاخه های شکسته را با خود برد. ..
-
دیدار
دوشنبه 30 آبان 1384 01:23
یک دنیا حرف یک نفس وقت رویای گمشده ام را از چهار گوشه لیوانت می نوشم دیدار ها تازه شد حرف ها زده شد تو می روی... از تو یک غبار از من رد چهار بوسه پنهانی به روی لیوانت!
-
عشق نا مر ئی
یکشنبه 29 آبان 1384 13:00
عشق خیس شدن دو دلدار زیر باران نیست عشق این است که من چترم را روی دلدار بگیرم و او نبیند نبیند و هر گز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد ....
-
باور
شنبه 28 آبان 1384 12:41
از تو از مهر تو لبریز شدم انگار جر عه جرعه نوشیدمت به عشق با تو انس گر فته ام و لحظه ها بی ملال و نا اشنا شدند.... هرگز به یاد ندارم دگر غیر تو خاطرهای در خیال خویش آنقدر مست و پر از خواب گشته چشم چونان غریبه ای شدم در نگاه شهر خنده در آینه جاری شده است قدر روز و شب و مهتاب را می دانم و نسیم مثل دستهای تو نوازشگر من...
-
تقدیم به ...
جمعه 27 آبان 1384 10:41
در بهار سبز عاشق شدم در بهار سبر عاشق شدم تا برگ ریز پاییز ولی اکنون که برگها می پژمرند چگونه می توان عاشق شد قلب آدمی کوچک است کوچکتر از آن که عشق و سرما ئ گرسنگی با هم در آن جای بگیرد ***** در وزهای آفتابی عاشق شدم تا آخرین روزهای تابستان ولی اکنون که برفهای می درخشند چگونه می توان هنوز عاشق بود ؟ نه . راه عشق و رنج...
-
هول شدم
جمعه 27 آبان 1384 10:07
کلمات باهم کنار نمی آیند لج می کنند چرا؟ نمی دانم در نگاه تو لال شده ام .
-
هول شدم
جمعه 27 آبان 1384 09:57
کلمات با هم کنار نمی آیند لج می کنند چرا ؟ نمی دانم در نگاه تو لال شده ام .
-
شعر عا شقانه ابدی
پنجشنبه 26 آبان 1384 11:50
اگر برای تو شعری عا شقانه بخوانم این شعر تا ابد با تو خواهد زیست حتی وقتی که من دیگر نباشم یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد شعر عا شقانه بیشتر از ادمها می ماند عا شقانت تو را ترک می کنند اما شعر عا شقانه همیشه با تو خواهد بود پس بگذار برایت شعری عا شقانه بخوانم! شعری از اعماق جان که مرا به یاد تو آورد... شعری که...
-
آواز
چهارشنبه 25 آبان 1384 17:58
به تو فکر می کنم مثل دردی در گلو که به کلام نمی آید!
-
آبی کو چک عشق
چهارشنبه 25 آبان 1384 01:48
آبی کوچک عشق رنگ یاقوت وژرفای آب رنگ آسمان وسکوت رنگ رویا رنگ اشک تو بر کاغذ رنگ عشق ؛ آبی است ومن همه چیز را به رنگ آبی می خواهم
-
شعری از نسرین بهجتی
سهشنبه 24 آبان 1384 11:44
خیال می کنم می روی و به من فکر نمی کنی خیال می کنم به من فکر می کنی یک النگو می خواهم نمی خری یک نخ می بافم می بافم به دور دستم خیال می کنم توبرای من خریدهای با تو سخن می گویم ...... نمی شنوی خیال می کنم شنیده ای خیال می کنم تو یک قلب داری خیال می کنم من یک قلب دارم خیال می کنم؛ قلب تو به قلب من عاشق است خیال؛همه...
-
زندگی
دوشنبه 23 آبان 1384 15:44
زندگی مجموعه ای از حروف کنار هم نیست زندگی مجموعه ای از رنگ ها کنار هم است.. این شعر از قاضی قدسی نور است ..
-
آن روز ها رفتند
یکشنبه 22 آبان 1384 22:09
آن روز ها رفتند آن روز های خوب آن روز های سالم و سر شار آن آسمان های پر از پولک آن شاخساران پر از گیلاس آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر...