پروانه ای که مانده است
از شبهای دور
بر شیشه بال می کوبد
بی قرار تر از من.
بال هایش را
می بینم که از شیشه های خیس
در برفدانه ها که نرم
بر پنجره می نشیند
وبه یاد می آورم
شکو فه ها را در باد.
پر وانه ای که مانده است
از شبهای دور
پشت شیشه خیس
به یاد می آورد
شکوفه ها را در باد.
غروب پاییزه........ دلم غم انگیزه...
چشم فلک نم نم اشکاشو می ریزه
ای آسمون مرحم دلم پر درده
مثل تو غمگینه از زندگی سرده
جونی ام خزون شده دلم بی همزبون شده
عشق و امید و زندگی اسیر این و اون شده
با این فراق که زندونه
بعد از پا ییز زمستونه
منم غروب پاییزم...
همیشه چشمم گر یونه
همیشه چشمم گر یونه............................
دلم خیلی گرفته این شعر یکی از ترانه های مجید بود که چون به حال و هوای
الانم می خورد نوشتم ......
بی سبب شاید
ولی
این است
که هست
زندگی
با هر نفس
بر گونه ام سر می خورد
در دل یک بی سبب
بی مر سبب
بر می خورد
می شود دریا تنم
با دلم
در می خورد....