در سکوتی گنگ و نامفهوم ودر تاریکی وهم انگیز خیالاتم
دنبال تو می گردم تا تصویری ابدی از تو و روشنا یی ات
بر لوح قلبم ثبت کنم...
تصویری که لحظات خوب یگا نگی را تفسیر کند
بگذار در سکوت بی انتهای صدا ، و نگاه تو
زمین و زمان را در یابم...
تو می روی
و من فقط
نگاهت
می کنم
تعجب نکن که
چرا گریه
نمی کنم
بی تو ، یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو، همین یک لحظه
باقی ایست
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن
در چشمان تو را داشته باشم...
امشب دوباره عطر تو را بو کردم
خاطراتت دوباره زنده شد
و به یادت اشک ریختم
چقدر جایت کنارم خالی شد
ومن
در حسرت نگاه ات ماندم
امشب دوباره عطر تو را بو کردم
یادم امد که با من بودی
دوباره با غم خو کردم
کاش می امدی
ومن
از شوق به اسمان می رفتم
باران می شدم
قطره ای
روی رخت می گشتم
عطر تو در فضا پیچید
ومن.... همیشه عطر تورا بو می کردم
می نوازم یادت را.... رد پای تو هنوز مانده بر روی غروب لحظات
تو نرفتی زین جا یادتو پر شد در خاطره ها...