به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

سلام

سلام به دوستان خوبم

که همیشه من و با نظرات خوبشون یاری می دن..

   عزیزان من تا یک شنبه اپ نمی کنم چون با اجازه شما دارم میرم زیارت اقا

  امام رضا..

تا یکشنبه خدا نگهدار...

ازدواج: دوران نامزدی به پایان رسید

اجازه دهید من با یک مثال این مطلب را برایتان بیشتر باز کنم. "مریم" با "بابک" ازدواج می کند. مریم در دوران نامزدی موهایش را تا شانه ها بلند می کند زیرا میداند که بابک آن را دوست می دارد. روزهای پنج شنبه اغلب برای تماشای فوتبال تیم مورد علاقه بابک ('F**H&J3. هر چند مریم از فوتبال خوشش نمی آید اما دوست دارد وقت خود را در کنار بابک بگذراند و می داند بابک هم دوست دارد که با او به تماشای مسابقه بنشیند. او برای پیروزی تیم مورد علاقه بابک فریاد می کشد و بابک هم تصور می کند که او از تماشای بازی فوتبال لذت می برد.
زوجین هر شب با هم تلفنی صحبت می کنند، احساسات، آرزوها، ناکامی ها و کلیه وقایعی که در طول روز برایشان اتفاق افتاده را با یکدیگر در میان می گذارند. مریم از روی گشاده ای که بابک از خود نشان می دهد لذت می برد و بابک نیز لذت می برد که توانسته کسی را پیدا کند که شباهت های زیادی به او دارد. بارها و بارها جمعه شب ها بابک مریم را برای صرف شام به یک رستوران زیبا می برد. مریم از گل هایی که بابک برایش هدیه می آورد بسیار خوشحال می شود.
بعد از مدتی بابک پول هایش را پس انداز می کند و برای مریم یک انگشتر می خرد. وقتی از مریم می خواهد که با او ازدواج کند، او با کمال میل قبول کرده، پاسخ مثبت می دهد و بعد از چند ماه با یکدیگر ازدواج می کنند.
برای یک سال اول هر دو بسیار شاد و خوشحال هستند، اما در نیمه های سال دوم کم کم همه چیز تغییر می کند. مریم حرف مادرش را گوش داده، موهایش را کوتاه می کند تا سریع تر بتواند آنها را درست کند. او در این مورد به هیچ وجه با بابک مشورت نمیکند زیرا آرایشگر از قبل به او گفته" موهای توست و نه همسرت." زمانی که مریم به خانه می آید بابک متوجه کوتاه شدن موها می شود.
مریم با لبخندی از او سوال می کند: "خوشت می یاد؟" بابک با کمی تعلل میگوید:"بله" تنها به این خاطر که احساسات خانم را جریحه دار نکند. اما بابک ناراحت می شود چراکه او تا بعد از اینکه کار خود را انجام داده، از او هیچ نظری نخواسته بود. به همین دلیل احساس می کند که مریم کمی غیر صمیمی است و کم کم در حال دورشدن از او می باشد.
برای بدتر شدن روابط، مریم به همراه بابک به تماشای مسابقات ورزشی نمی رود. اول به بابک می گوید که کارهایی زیادی در خانه است که باید به آنها برسد، اما بعد از چند مرتبه که بابک پاسخ منفی از او می شنود دیگر در این زمینه از او سوالی نمی پرسد و به تنهایی به مسابقات می رود.
به دلیل شکافی که در بین این دو نفر به وجود آمده، بابک از محل کار خود با مریم تماس نمی گیرد. اول فراموش می کند که در اوقات بیکاری تماس بگیرد و پس از مدتی این کار به طور کامل قطع می شود. او دیگر برای مریم گل هم نمی آورد زیرا آنقدر خسته است که دوست ندارد در طول مسیر خود به سمت خانه برای خرید گل توقف کند. زمانی که این شکاف بیشتر می شود، بابک دیگر وقایع روزانه خود را برای مریم تعریف نمی کند. زمانی که خانم از او می پرسد امروز چه خبری بود، او معمولا آهی می کشد و می گوید: " خوب بود."
یکسال بعد، پای آنها به دفتر مشاوره خانواده کشیده می شود و در مورد طلاق صحبت می کنند. متاسفانه، این یک موقعیت کاملا طبیعی است که در بسیاری از خانواده های امروزی به چشم می خورد.
روزهای خوش قدیم
در حین دوران نامزدی معمولا شما بهترین لباس های خود را می پوشید تا بتوانید بیشترین تاثیر را بر روی همسر خود بگذارید و با او به بهترین نحو رفتار می کنید. به احتمال قریب به یقین ساعت های متمادی به صورت تلفنی با هم صحبت می کنید و در این میان کلیه احساسات، آرزوها و علایق خود را با هم در میان می گذارید. شاید به تماشای فیلمی بروید که اصلا خوشتان نمی آید اما این کار را تنها به آن خاطر انجام می دهید که زن و یا شوهرتان از دیدن آن لذت می برد.
و مطمئن هستم که هیچ کدامتان اصلا فکر نمی کنید که با شروع زندگی مشترک هیچ یک از آنها تغییر کنند.
شاید تعجب کنید اگر به شما بگوییم که بسیاری از مشکلاتی که در زندگی های زناشویی روی می دهد، تنها با تثبیت "ارزش های دوران نامزدی" قابل برگشت خواهد بود. همچنن زوج های تازه ازدواج کرده باید اصول اولیه پیوند زناشویی را برای همیشه در ذهن خود نگه داند و به انجام آن بپردازند. این کار نیازمند کار و برنامه می باشد اما نتیجه بدست آمده ارزش آن را خواهد داشت.
به موفقیت پشت نکنید
اگر همسر شما بداند که با شروع زندگی مشترک شما از انجام کارهایی که قبلا میکرده اید دست خواهید کشید، آیا به هیچ وجه راضی می شود که با شما ازدواج کند؟
ازدواج مسئله ای استرس زاست در حالی که نامزدی چنین خصوصیتی را دارا نمیباشد. شاید بسیاری از افراد معتقد باشند که دوران نامزدی جزء زمانهای رویایی می باشد و ازدواج جزء واقعیت های زندگی است. درست است که ما نمی توانیم تمام کارهایی را که می خواهیم بعد از ازدواج نیز انجام دهیم، اما می توانیم به انجام کارهایی که ما را به سمت ازدواج رهنمون ساختند ادامه دهیم.
دچار سوء تفاهم نشوید، منظور من این نیست که چون طرف شما تغییر می کند پس شما نیز ملزم به انجام تعهدات خود نیستید. بلکه باید موفقیت را با تمام وجود بخواهید البته اگر طالب یک زندگی موفق زناشویی هستید. شما همسر خود را بر اساس شخصیت و رفتارهایش انتخاب می کنید و او نیز شما را بر همین اساس انتخاب میکند. اگر در رفتار هر یک تغییری مشاهده شود، دیگری احساس ناراحتی کرده تصور می کند که گول خورده و به او خیانت شده.
بنابراین تا آنجا که ممکن است سعی کنید برای همیشه کارهایی را انجام دهید که در همان روزهای اولیه زندگی خود انجام می دادید. با ادامه دادن به این کارها به راحتی می توانید قلب همسر خود را برای همیشه به تصاحب خود در آورید.
اگر ازدواجتان آنطور که مد نظرتان است پیش نمی رود، سعی کنید همه چیز را از اول شروع کنید. از پیشرفتی که در ارتباطتان ممکن است اتفاق بیفتد متعجب خواهید شد .
 

چهار هفته اول دوران نامزدی

دیگر از این بدتر نمی شود. احساس مریضی می کنید، نمی توانید لب
 
به غذا بزنید و نمی دانید که چه احساسی دارید و به چه فکر می کنید.
 
 اما فکرتان خیلی مشغول است. یک لحظه خوشحالید و یک لحظه
 
ناراحت، احساس آشفتگی و بی ثباتی میکنید. چه اتفاقی برایتان افتاده
 
است؟ چهار هفته ی اولی است که با شوهر آینده تان قرار ملاقات
 
گذاشته اید.
 
اولین چیزی که ممکن است قبل از یک قرار ملاقات اتفاق بیفتد،
 
 احساس آشفتگی و وحشت است. ممکن است تا به حال برای یافتن
 
مرد ایده آل خود با افراد زیادی قرار ملاقات داشته باشید، اما هر بار این
 
احساس رخ می دهد. بعد از قرار، با اینکه همه چیز عالی و خوشایند
 
 بوده باز ممکن است دچار این احساس شوید، چون اینجاست که مجبور
 
 می شوید در مورد این موقعیت و فرد مزبور کمی فکر کنید. باید تصمیم
 
 بگیرید که آیا می خواهید با این فرد ادامه دهید یا اینکه همه ی وعده
 
هایی را که شب گذشته با طرف داشته اید را امروز صبح فراموش کرده
 
 اید و نمی خواهید ادامه دهید.
 
برای بسیاری از افراد، روز های بعد از قرار روزهای فوق العاده ای
 
هستند. احساس جذابیت و علاقه می کنید و احساس می کنید که
 
کسی هست که دوستتان می دارد و برایش جذابیت دارید. اما ممکن
 
است در قرار دوم به این نتیجه برسید که کاملاً در اشتباه بوده اید و
 
احساستان درست نبوده است.  پس از اتمام قرار ملاقات دوم، باز
 
احساسا فوق العاده ای به شما دست می دهد چون این بار دیگر
 
آزمایشی واقعی بوده است و یکدیگر را دقیق تر مورد بررسی قرار داده
 
 اید. وفاداری ها ،قوه ی تعقلتان و جنبه های دیگر شخصیتیتان  مورد
 
آزمایش قرار می گیرد. تا این مرحله شما نباید هیچگونه رابطه
 
 ی فیزیکی با فرد داشته باشید.
 
بعد از قرار ملاقات دوم اگر واقعاً به این فرد علاقه مند شده باشید،
 
احساس اضطراب و نگرانی خواهید داشت-- نگرانی برای از دست دادن
 
 این فرد. یا ممکن است این نگرانی به خاطر این باشد که فکر می کنید
 
 برای علاقه مند شدن عجله کرده اید و دوست دارید که از این مسئله
 
خلاص شوید. اینجاست که ممکن است یک آینده ی ایدآل، دچار فاجعه
 
و مصیبت شود. دست از نگران بودن بردارید و بگذارید که زندگی مسیر
 
همیشگی اش را طی کند. خونسردیتان را حفظ کنید، هیچ  جای نگرانی
 
 نیست. و در هیچ کار هم عجله نکنید.
 
از طرف دیگر ممکن است هنوز مطمئن نشده باشید که با این فرد
 
 صمیمیت برقرار کنید یا خیر، اما باز هم نگران نباشید. جذابیت روزهای
 
اول آشنایی با یک فرد در همین است. در یک رابطه ی طولانی مدت،
 
این روزها دیگر تکرار نمی شوند، پس سعی کنید که تا می توانید از این
 
جو لذت ببرید. لزومی ندارد که یک رابطه ی جدیدی حتماً به ازدواج ختم
 
شود. دیگر چنین طرز فکری نداشته باشید و از قرارهایتان نهایت لذت را
 
ببرید.
 
تردیدهای زیادی در روزهای اول آشنایی وجود دارد، مثل اولین برخورد،
 
اینکه سر قرار بروید یا نه، اینکه تلفن کنید یا نه، چه می شود اگر او سر
 
 موقع به شما تلفن نکند و...همینطور جلو می رود و هر روز تردیدها و
 
دوراهی های جدیدی برایتان پیش می آید مثل اینکه، او را برای صرف
 
قهوه دعوت کنید یا نه، اینکه با او به سینما بروید یا نه، اگر احساستان
 
نسبت به او بیشتر شد چه کنید و....باز هم چیزی که به شما کمک
 
میکند تغییر طرز فکرتان است، باید بگذارید زندگی روال عادی خود را
 
طی کند، نباید نگرانی در مورد چیزی به خودتان راه دهید. شما زندگی
 
همیشگیتان را داشته باشید، سر موقع همیشگی به باشگاه بروید،
 
کارهایتان را انجام دهید و نگذارید که زندگیتان از مسیرش منحرف شود.
 
وقتی دیر به دیر قرار ملاقات داشته باشید، آن انرژی لازم برای پیشبرد
 
یک رابطه وجود نخواهد داشت. باید از همه فرصت هایتان استفاده کنید
 
و با فرد مورد نظر بگذرانید. اگر فردی را واقعاً دوست داشته باشید،
 
طبیعتاً می خواهید همیشه با او باشید تا بتوانید او را بیشتر بشناسید و
 
 عاشقش شوید. برای این منظور باید قرار ملاقات هایتان را بیشتر کنید
 
تا صمیمیت بین شما بیشتر شود و گرنه فقط وقتتان را تلف کرده اید.
 
اولین چهار هفته زمان مهمی است چون در این دوران است که همدیگر
 
را خواهید شناخت. اگر بتوانید این دوران را به خوبی پشت سر بگذارید،
 
حتماً خواهید توانست رابطه ی محکمی ایجاد کنید. به عقیده ی من بهتر
 
 است از هر گونه رابطه ی جنسی در این دوران و تا قبل از ازدواج
 
خودداری کنید. این دوران فقط دوران آشنایی است و اینکه ببینید از هر
 
لحاظ با هم سازگاری دارید یا خیر. دوران پر خاطره ای خواهد بود، پس
 
سعی کنید بهترین استفاده را ازاین دوران ببرید.
 
ممکن است احساس بی ثباتی و آشفتگی کنید، اما همه ی ما وقتی
 
به گذشته نگاه می کنیم تا ببینیم عاشق شدنمان چه روندی داشته
 
است، یاد چهار هفته ی اول آشنایی می افتیم. سعی کنید این چهار
 
هفته را به قشنگ ترین حالت ممکن بگذرانید...