به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

قهر

زن سر شار از خشم در را کو بید و رفت

عطرش را در سر سر ای خانه جا گذاشت و رفت

نیمکتهای سبز و زرد بلوار

جفتهای نا جور را

پشت سر گذاشت و رفت

 میدان ولی عصر در ازدحام

زن دیگر مغا زه ها را دوست نداشت

پیرا هن گلی و گو شواره طا ووسی پشت ویترین را

دیگر دوست نداشت

رهگذری در گوش زن نجوا کرد

دست زن در هوا چر خید

دنیا دور سرش چر خید

لباس گلی ، گو شواره طا ووسی

نجوای هر زه رهگذر را تف کرد

 و به سوی خانه دو ید...

بر سینه فشرد یک نان گرم بر بری

با معنای یک سلام گرم خانگی

یک زنگ مداوم  ، یک در کو فتن پی در پی

آیا ... در به روی پا شنه خواهد چرخید؟

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی زارعی ثانی سه‌شنبه 29 آذر 1384 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام
وبلاگ جالبی دارید
فقط از نظر رنگ بندی یه کم مشکل داره
متون خوانا نیست
بای


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد