زن سر شار از خشم در را کو بید و رفت
عطرش را در سر سر ای خانه جا گذاشت و رفت
نیمکتهای سبز و زرد بلوار
جفتهای نا جور را
پشت سر گذاشت و رفت
میدان ولی عصر در ازدحام
زن دیگر مغا زه ها را دوست نداشت
پیرا هن گلی و گو شواره طا ووسی پشت ویترین را
دیگر دوست نداشت
رهگذری در گوش زن نجوا کرد
دست زن در هوا چر خید
دنیا دور سرش چر خید
لباس گلی ، گو شواره طا ووسی
نجوای هر زه رهگذر را تف کرد
و به سوی خانه دو ید...
بر سینه فشرد یک نان گرم بر بری
با معنای یک سلام گرم خانگی
یک زنگ مداوم ، یک در کو فتن پی در پی
آیا ... در به روی پا شنه خواهد چرخید؟
سلام
وبلاگ جالبی دارید
فقط از نظر رنگ بندی یه کم مشکل داره
متون خوانا نیست
بای