لحظه دیدار نزدیک است.
باز من دیوانه ام، مستم.
باز می لر زد دلم ، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت صورتم را، تیغ!
های! نپر یشی صفای زلفم را ، دست !
و آبرویم را نر یزی ، دل!
ــــ ای نخورده مست ـــ
لحظه دیدار نزدیک است.
شعری از اخوان ثا لث
به نام عشق
سلام
من خوستم بالا نظر بدم نشد اینجا دارم نظر میدم من لینکتا میذارم و منتظر گذاشتن لینک خودم میشم از اشنایی با شما هم خیلی خوشحالم