آوازی بر زبان ام پژمرد
شوقی در نگاهم
و خنده ای بر لبا نم .
دست هایم را
به سمت شادی ها دراز کردم
اما دور گردن حسرت و اندوه پیچیدند.
چه کسی ستاره ها را چیده است؟