قهر

زن سر شار از خشم در را کو بید و رفت

عطرش را در سر سر ای خانه جا گذاشت و رفت

نیمکتهای سبز و زرد بلوار

جفتهای نا جور را

پشت سر گذاشت و رفت

 میدان ولی عصر در ازدحام

زن دیگر مغا زه ها را دوست نداشت

پیرا هن گلی و گو شواره طا ووسی پشت ویترین را

دیگر دوست نداشت

رهگذری در گوش زن نجوا کرد

دست زن در هوا چر خید

دنیا دور سرش چر خید

لباس گلی ، گو شواره طا ووسی

نجوای هر زه رهگذر را تف کرد

 و به سوی خانه دو ید...

بر سینه فشرد یک نان گرم بر بری

با معنای یک سلام گرم خانگی

یک زنگ مداوم  ، یک در کو فتن پی در پی

آیا ... در به روی پا شنه خواهد چرخید؟