لحظه دیدار نزدیک است.
باز من دیوانه ام، مستم.
باز می لر زد دلم ، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت صورتم را، تیغ!
های! نپر یشی صفای زلفم را ، دست !
و آبرویم را نر یزی ، دل!
ــــ ای نخورده مست ـــ
لحظه دیدار نزدیک است.
شعری از اخوان ثا لث
|