دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا تنگ گر فته است به بر
***
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تا بش و رخشندگی است
مرد حیران و شد و گفت
حلقه خوشبختی است، حلقه زندگی است
***
همه گفتند: مبارک باشد
دخترک گفت دریغا که مرا
باز در معنی ان شک باشد
سالها رفت وشبی
***
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روز ها یی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته ، هدر
***
زن پریشان شد و نالید که وای
وای، این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است...
فروغ فرخزاد
درست شش سال پیش تو یه کلاس کنکور دوستم این رو داد بخونم اما نصفه داشت من هم همون نصفه اش رو یادداشت کردم تا امروز که تا اخرش خوندم..ممنون... شاید چون فروغ نمیخونم زیاد نمیدونستم این شعر مال اونه..چه شرمندگی بزرگی
سلام سارینا و سونیا خانم خوبین ؟ انشالله که خوب و خوش و سلامت باشین و هیچ غمی نداشته باشین .. حالا منم یه شعر جالب دارم : یه حلقه طلایی اسمت رو توش نوشتم ٬ میخوام برم پاکش کنم ... به سرنوشتم !! ( خنده ) .. یه سری هم به من بزن .. خوشحال میشم ٬ منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||
زیباست