به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

به که دل باید بست ؟

کمی از روزها

حلقه

دخترک خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقه زر

راز این حلقه که انگشت مرا تنگ گر فته است به بر

***

 

راز این حلقه که در چهره او

 اینهمه تا بش و رخشندگی است

مرد حیران و شد و گفت

حلقه خوشبختی است، حلقه زندگی است

***

همه گفتند: مبارک باشد

دخترک گفت دریغا که مرا

باز در معنی ان شک باشد

سالها رفت وشبی

***

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر

دید در نقش فروزنده او

روز ها یی که به امید وفای شوهر

به هدر رفته ، هدر

***

زن پریشان شد و نالید که  وای

وای، این حلقه که در چهره او

باز هم تابش و رخشندگی است

حلقه بردگی و بندگی است...

فروغ فرخزاد

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس یکشنبه 6 آذر 1384 ساعت 11:53 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

درست شش سال پیش تو یه کلاس کنکور دوستم این رو داد بخونم اما نصفه داشت من هم همون نصفه اش رو یادداشت کردم تا امروز که تا اخرش خوندم..ممنون... شاید چون فروغ نمیخونم زیاد نمیدونستم این شعر مال اونه..چه شرمندگی بزرگی

سلام سارینا و سونیا خانم خوبین ؟ انشالله که خوب و خوش و سلامت باشین و هیچ غمی نداشته باشین .. حالا منم یه شعر جالب دارم : یه حلقه طلایی اسمت رو توش نوشتم ٬ میخوام برم پاکش کنم ... به سرنوشتم !! ( خنده ) .. یه سری هم به من بزن .. خوشحال میشم ٬ منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||

فاطمه دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://www.khazanetarik.blogfa.com

زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد